آشیونه مشترک پر از عشق مامان جون و باباجونآشیونه مشترک پر از عشق مامان جون و باباجون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
نازدخترموننازدخترمون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
آیداآیدا، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

هدیه خدا

6557

هفته 33 نفسم

یکی یدونه مامان بسلامتی رفتیم تو هفته و فقط هفته مونده تا دیدن روی ماهت به امید خدا این 7 هفته هم بسلامتی بگذره و بیای و زندگیمون رو سه نفره کنی، دختر قشنگم روزها خیلی سریع میگذرن، باورم نمیشه اینقدر بهت نزدیک شدم و نیمی از ماه 8 هم تموم شد،دی ماه که بگذره، ماهی میاد که عاشقشم..... بهمن ماه..........ماهی که قراره به معنای واقعی مادر بشم.... دوستت دارم نفسم ...
4 دی 1393

سونوی 8 ماهگی

دختر کوچولوی مامان خوبی؟ امروز روز دیدار من و تو بود نفسم و رفتم سونو و حسابی خانم شده بودی، هر چند من خیلی سر در نیاوردم، ماشالله انقد بزرگ شده بودی که با اینکه خانم دکتر اندامهاتو نشونم داد نتونستم تشخیص بدم،اما خدا رو شکر همه چی خوب بود و شما 1650 گرم بودی و 31 هفته، که با سونوی قبلی 5 روز اختلاف داشتی، مثل اینکه تو دل مامان بهت خوش میگذره که هر سری 5 روز کوچولوتر می شی،اما مامان جان من دست به روز شمار شما نمیزنم، سختمه 5 روز برگردم عقب دیگه اینکه همچنان در حالت بریچ هستی ،  سپردم به خدا هر چی خواست خودش باشه، اگر تا آخر بریچ بمونی باید سز بشم، توکل برخدا..... الان داری از لگد خوشکلات میزنی که مامان عاشقشون هست، یک ربع بدون وق...
1 دی 1393

تو دلی نازم تو هفته 31

  چه حس زیباییه یه آدم کوچولو تودلت داشته باشی، یه آدم کوچولو که تو دلت میخوابه و بیدار میشه و بازی می کنه، با پاهای کوچولوش دلتو می بره، یه آدم دوست داشتنی که قراره بشه همه کست و تو بشی مادرش..... که فقط تو بغل تو آروم بشه ، که تو بیشتر از هرکسی دوسش داشته باشی........حاضری بخاطرش همه سختی ها رو تحمل کنی، دیگه برای خودت نباشی و تو هر شرایطی اول آسایش  جیگر گوشت برات مهم باشه، وقتی مادر میشی تازه می فهمی این جمله رو: مگه مادر بشی که بفهمی، وقتی مادر بشی تازه می فهمی مادرت برای تو چه کشیده، چرا این قدر نگرانته و چرا به غیر از تو به هیچ چیز فکر نمی کنه...... فدای سرت مادر همه سختی های این دوران شیرین، همه سوزش های معده که یکی ...
26 آذر 1393

کلاس بارداری

سلام عزیز دل مادر، خوبی نفس جونم؟ امروز اولین جلسه کلاس بارداری رو رفتم، هر چند یه خورده دیر شده اما برنامه مامانی یه خورده فشرده شد تا بهمن تموم شه،کلاسش خیلی خوب بود، امروز در مورد تغذیه بود و خیلی مفید بود،صدای قلبتم شنیدم، ماما بهم گفت صدای ناز قلبت شبیه پسرهاست هر چند برام فرقی نداره مهم اینه سالم باشی،کلی هم بازی گوشی کردی و مامانو نگران کردی،آخه قلبت پیدا نمی شد، که خانم ماما گفت برای اینه که خانمی در حال بازیه و همش داره تکون میخوره که بالاخره صدای قلب نازت بلند شد و چه حس قشنگیه صدای قلبت، همدم تنهاییام عزیز دلم هر جنسیتی داری برام عزیزترینی،فقط سلامت باش، تو سیسمونی اتم سعی کردم طوری انتخاب کنم که به هردو جنسیت بخوره، پس خیالم...
19 آذر 1393

هفته 30

دخمل طلای مامان، بالاخره به هفته رسیدیم و فقط فقط هفته مونده بیای بغلم، نفسکم دیگه از این هفته شمارش معکوس شروع شده ....از خدا میخوام این 10 هفته هم بسلامتی بگذره و سالم و سلامت درآغوشت بگیرم..............دوستت دارم یه عالمه ...
14 آذر 1393

قدم نو رسیده مبارک

دیروز باران عزیز مادر شد و امیر عباس عزیز زمینی شد............... باران جان از صمیم قلب تبریک منو پذیرا باش............... ان شالله قدم امیر عباس جان پر از خیر و برکت باشه براتون......................... ...
12 آذر 1393

الهی شکر

زمان چه زود میگذره........ امروز 12 آذره و چیزی نمونده که ماه 7 عزیزم تموم بشه و فقط دوماه میمونه ،این 7 ماه به سرعت برق و باد گذشت، یادمه خرداد ماه اولین باری که فهمیدم خدا لطفشو شامل حالم کرد آخرای ماه اول بودم و با خودم میگفتم 8 ماه مونده والان........خدایا شکر که تا به الان خوب گذشت،یادمه بهمن پارسال با همسری رفتیم پابوس آقا امام رضا، اونجا از آقا خواستم سری بعد سه نفره بریم زیارت و دیگه نرفتیم مشهد، به امید خدا دخترم سلامتی دنیا بیاد، سه نفره میریم پابوسش،من زائرلایقی نبودم که آقا حاجتمو داداما آقامون ،آقای مهربونی هاست و دلهای شکسته رو بیجواب نمیذاره،اردیبهشت ماه هم مامانم رفت کربلاو اونجا از آقا امام حسین و حضرت ابوالفضل برام فرزند...
12 آذر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد