مهمون کوچولوی دلم
سلام نازگل مامان، عزیز مامان خوبی؟ فدات شم بالاخره اومدی تو دل مامان، فدای کنجد کوچولوم بشم که الان پیش خودمه، عزیزکم امروز رفتم آز دادم و بله شما اومدی تو دلم آزم مثبت شد خیلی خوشحالم که لیاقت اینو داشتم مادر بشم ، نفس مامان ازت میخوام این 9 ماه رو سفت به دل مامان بچسبی و خوب رشد کنی بعدش بیای بغلمون، عزیزکم شکمو هم هست همش دلت میخواد مامان برات غذا بفرسته منم با تموم عشقم هرچی خوشمزه و مقوی هست میخورم که خوب ازشون استفاده کنی و بزرگ بشی، سپردمت به خدای مهربون ، خدایی که در اوج خستگیم تو رو بهم داد ازش میخوام تا آخرش مراقبمون باشه
باباجون حسابی خوشحاله درسته یه مدت پیشمون نیست اما از دیروز همش حالمون رو میپرسه ، خانواده خودم هم همه فهمیدن همه از اومدنت خوشحالن، فعلا به خانواده بابایی نگفتم
مراقب خودت باش گل من، من هنوز باورم نمیشه، صبح که از خواب بیدار شدم فکر کردم خواب دیدم که اومدی، اما وقتی عکس بی بی چکو دیدم و بعدشم آز..دیدم که نه خواب نیستم ، حالا بعد عکس بی بی و آزتو میذارم فعلا مشکل فنی دارم
اگه خدارو هزار بارم شکر بگم بازم کمه خدایا شکر....شکر....شکر.....
دوستان عزیزم از همتون به خاطر تیریکا و دعاهای قشنگتون ممنونم، ان شالله این روزها قسمت همه دوستای منتظرم بشه